آشپزی می تونم
موقعی که قابلمه های آشپزخونه رو آوردم و دارم باهاشون بازی می کنم، مامان می پرسه محمدصدرا داری چه کار می کنی؟ ميگم: دارم آشپزی می تونم. میگه: داری چی می پزی؟ - دالم شوپ می پزم. برای کی درست می کنی؟ - بلا خوودم دوروش می تونم. آخه، خيلی سوپ دوست دارم. مامان می خواست سیب زمینی پخته ها رو پوست بگيره برای سالاد اولويه، گير سه پيچ دادم که خودم پوش بگيلم. مامان يه چنگال داد دستم و گفت بيا ولی مواظب باش دستت نسوزه، بعد رفت سراغ کارهای دیگرش. من با ابتکار خودم رفتم از توی کشوی آشپزخانه از اين دستمال ماکارونی ها برداشتم آوورم دستم کردم تا دستم نسوزه. آخرش هم چند تا ا...