تولد یک سالگی مبارک
قند عسل مامان و بابا تولدت مبارک.
پنج شنبه هفته گذشته تولد گل پسری بود. به علت خبر داشتن از عادت به هم ریختن اوضاع، وسایل تولد رو به صورت مختصر و ساده روی میز ناهارخوری چیدمان کردیم.
کلاه نازنین رو که نمی ذاشتی اندک لحظه ای روی سر مبارک بمونه . دستت درد نکنه که آبرو داری کردی و این عکس رو تونستیم ازت بگیریم. هر چند زیبایی کلاه معلوم نیست.
با استفاده از اهرم دست می شد کاری کرد. خوب اونوقت عکس جالب نمی شد.
از آنجايي که آقا پسری کلاه سرشون نمی ره ، کلاه رو روی زرافه کیفی که هدیه تولده و پر از اسباب بازیه گذاشتیم.
تولد دایی هم چند روز دیگه است. دایی جان تولد شما هم مبارک. انشاء الله که صد سال زنده باشی. ولی دایی جان برو فکر یک کیک بزرگ قد خودت باش. چون همانطور که از ظاهر امر پیداست، اين کيک تولد منه.
" زیاد طول نکشید که آقا پسر شروع به خرابکاری نموده. و به جای ژست گرفتن برای عکس، به خوراکی های جلوی خود دست درازی نمودند ."
" خوشممزه مامان جون". " نوش جونت، کیک خودته، هر کاری که دوست داری بکن. ولی یه کم هم برای ما بذار بمونه، گل من ".
در کسری از ثانيه دیگر خبری از آن هاپوی خامه ای روی کیک نبود. یه جورایی ماست مالی، نه ببخشید خامه مالی شده بود.
این فشفشه هم که می بینید مال همان کیک بالایی بوده ولی در فرصت مناسب تری از آن پذيرايي به عمل آمده. یعنی در روشنایی روز و بر روی تکه ای از جعبه خالی همان کیک مدنظر، چون باید شبیه سازی نزدیک به واقعیت باشه تا آدم باور کنه.
از قیافه من کاملاً واضح و مبرهن است که اگر این موشک بر روی کیک من روشن می شد دیگر من جرأت نمی کردم به آن کیک دست بزنم و اوضاعش را بی ریخت کنم. بهتره پدر و مادر عزیزم این نکته های ظریف را برای تولد سالهای بعد در نظر مبارک داشته باشند.