محمد صدرامحمد صدرا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره

محمدصدرا پسر گل مامان و بابا

بازی های خودم

١- این کامیون رو مامان و بابا از نمایشگاه کانون پرورشی و فکری نوجوانان برام خریدند. گاهی خودم سوارش میشم. گاهی اسباب بازیهای دیگرمو توش میریزم و می برم جایی که مامان دوست نداره خالی می کنم و.... ٢- ژست رو می بینید. هیچکی ندونه، فکر می کنه دارم شطرنج بازی می کنم، اینقدر با تفکر دارم اینار میذارم سر جاشون. حالا میخوام یه آزمایش بکنم. می خوام ببینم اگه این تخته رو بلند کنم چه اتفاقی می افته. فهمیدم. آهان این اشکال پازل می افته زمین. خودمونیم ها این آقای نیوتن باید بیاد پیش من علم یاد بگیره. ٤- روز جمعه ٢١ بهمن؛ مامان مهمون داشت و خوشحال بود که شب قبل من دیر خوابیدم و صبح زود موقعی که من خوابم، می تون...
8 اسفند 1390

شرح برخی از کارهای من در 15 ماهگی

سلام دوستان، امروز می خوام یکسری از کارهایی که در این دوره انجام میدم رو براتون شرح بدم. این کارها مختص این زمانه چون ممکنه بعداً این کارها رو انجام ندم یا پیشرفته ترش رو انجام بدم. ١- موقعی که تشنه ام میشه میرم و لیوانمو که معمولاً رو لبه اوپنه رو برمی دارم میارم میدم دست مامان یا بابا، و گفتن آآآآآآآآآآآ، و بالا گرفتن سر و باز گذاشتن دهانم، بهشون میگم که بهم آب بدین. ٢- وقتی گرسنه ام میشه میرم جلوی اجاق و به قابلمه ای که روی اونه اشاره کرده و سر وصدا می کنم که یعنی گشنمه. اگه بهم غذا داده باشن وسیر نشده باشم ظرف غذامو برمی دارم و میرم کنار اجاق گاز می ایستم و ظرفمو میگیرم بالا سمت قابلمه، یعنی که من بازم غذا میخوام. 3- وقتی غذا داغه و...
3 اسفند 1390

نمایشگاه کیتکس

اولین نمایشگاه تخصصی محصولات کودک و نوجوان (کیتکس) در یافت آباد چون من از این ماشین خیلی خوشم اومده بود و هنوز نمایشگاه هم خیلی شلوغ نشده بود، صاحبش به من اجازه داد تا سوارش بشم و کمی رانندگی کنم. خیلی به من خوش گذشت. هم فرمونشو می چرخوندم، هم خودم کل ماشینو تکون می دادم. فکر کنم آقاهه پشیمون شد که اجازه داده من سوار ماشین بشم. آخرش هم با گریه از ماشین اومدم بیرون. اینجا غرفه عمو پورنگ و امیر محمد است. چون ساعات اولیه شروع نمایشگاه بود تونستم با امیرمحمد عکس بندازم. اون دختره هم به زور اومد توی عکس ما، برای همین دوباره عکس انداختیم. این عروسک بزرگه هم جلوی یکی از غرفه ها بود که بچه های دیگه باهاش عکس می انداختن...
29 بهمن 1390

میز تلویزیون

سلام دوستان، کشف چدید من اینه که فهمیدم میشه رفت توی میز تلویزیونی که خالیه. می پرسید چه جوری؟ خوب اینطوری؟ برای اینکه این میخک ها اذیتم نکنن، درشون میام تا از شرشون راحت بشم. تازه اش هم شاید مامان توی جای دیگه مثل طبقات کابینت ازشون بتونه استفاده کنه. میشه در رو بست و اینجا قایم شد، تا کسی پیدات نکنه. آخه به این کار میگن شیطنت؟ شما بگید. ...
25 بهمن 1390

میلاد حضرت محمدمصطفی(ص) و امام جعفرصادق(ع) مبارک

   امشب سخن ازجان جهان بایدگفت        توصیف رسول(ص) انس و جان باید گفت        در شـــــام  ولادت  دو قــطب عالم         تبریک به صــاحب الزمان (عج) باید گفت . . . هفده ربیع الاول، سالروز میلاد با سعادت حضرت ختمی مرتبت، حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) و طلوع خورشید پرفروغ آسمان علم الهى و برگیرنده نقاب از چهره حقایق، امام جعفر صادق علیه السلام بر همه مسلمانان عالم مبارک باد! ماه فرو ماند از جمال محمد سرو نباشد به اعتدال محمد قدر فلك را كمال و منزلتى نيست در نظر قدر با ك...
19 بهمن 1390

نمایشگاه اسباب بازی در کانون پرورش و فکری کودکان

باز هم نمایشگاه اسباب بازی کودکان، روز یکشنبه ١٦ بهمن در کانون پرورشی و فکری کودکان و نوجوانان.  من آجرها رو می دادم به بقل دستی هام ولی هیچکدوم از اونها آجرها رو از من نمی گرفتند!!! کلی هم داد و بیداد می کردم ولی گوششون بدهکار نبود. همشون سرگرم کار خودشون بودند. مثل عکش بالا من دارم داد می زنم: ایاااااااا اما خانم اینقدر سرگرمه که انگار نمی شنوه. إإإإإ من هم تصمیم گرفتم با این جماعت کار گروهی انجام ندم. و خودم مستقل ساخت و ساز اصولی رو انجام بدم، البته با رعایت مبحث ١٩. وقتی حوصله ام سر رفت، خواستم برم اون پشت، چون یه گونی از این آجرها اون پشت بود. وقتی نتونستم از اون یه ذره جا رد بشم. کلی گریه کردم و بابا مجبور شد ...
19 بهمن 1390

صندلی

در این پست میخوام بالا رفتن از صندلی رو به همه نی نی ها آموزش بدم. ابتدا صندلی ای رو که مامان تازه براتون خریده رو برمی دارید و می برید سمت جایی که میخواید از اونجا بالا برید. سعی کنید بهانه داشته باشید. مثلا من لیوانمو بهونه کردم. درحالت عادی مامان لیوان رو رو لبه اوپن میذاره تا خودم بتونم بردارم و من راحت اونو برمی دارم. اما الان کمی دورتره و استفاده از صندلی واجبه. وقتی جای صندلی رو محکم کردید. اول یک پاتونو میذارید روی اون. دستتوتن رو به دیوار یا اوپن بگیرید. بعد با بالا آوردن اون پاتون کاملاٌ روی صندلی بایستید. اون وقت به جای لیوان، به هر چیز دیگه ای که اونجا باشه دسترسی دارید. خوشتون اومد؟؟؟؟؟ فق...
18 بهمن 1390