برم نون بگیرم ؟؟؟؟
دو روز تعطیلی آخر هفته رو با مامان رفتیم خونه بابا جون. بابا جون از اینکه هوا گرمتر شده و مامان اجازه میده که ایشون منو با خودش ببره بیرون خوشحاله. صبح روز پنج شنبه من اول از همه بیدار شده بودم، بالای سر تک تکشون رفتم و بیدارشون کردم. بابا جون هم تا بیدار شد، مثل همیشه رفت که نون بگیره و اینبار من رو هم با خودش برد نانوایی. من برای اولین بار، اولین نون رو برای صبحونه آن روز خریدم. اولش بلد نبودم و اونو گذاشتم روی زمین. بعد دیدم بابا جون نونشو گذاشته توی سفره. من هم همین کار رو کردم. البته ببخشیدها خودم هم نشستم تو سفره. شرمنده، بیشتر اوقات این کار رو میکنم. و بعد.... حاصل دست رنجمو نسشتم خوردم. به قولی: "هرکه نان از ...