هدایای تولدم
این هم کادوهای تولد من
چهار تا وسيله نقليه که تا حالا نمونه اشون رو نداشتم. خیلی قشنگن. خیلی دوست داشتم یه دونه بوووش داشته باشم. آخه من توی خیابونا هر چی اتوبوس می بینم میگم: مامان! بووووشش.
اين چهار تا حيوون هم از اون چیزایی است که مامان قراره کلکسیون شون رو برام جمع کنه ولی چون خیلی گرون هستند قرار گذاشتیم با ماهی یک یا دو دونه سهمیه بندی اش کنیم. تازه زود اسماشون رو هم یاد گرفتم. شُتُ، لاتُش، فیفیلی، پانا.
این سویشرت هم که فکر کنم برای سالهای بعدی ام باشه، چون برای امسالم خیلی بزرگه. البته خدا رو شکر، چون که دو دست دیگه هم هست.
دو تا کتاب که یکیش تعداد ٢٠ تا وسليه نقليه رو با اسم انگلیسیشون به من یاد میده به اضافه کتاب استیکر که من عاشقشم. راستی من خیلی سریع اقدام به چسبودن استیکرها کردم و تا الان نصفشو زدم. خوبی این کتاب استیکر به اینه که می تونی برچسب ها رو دوباره بکنی و جای دیگه ای بچسبونی.
این بعبعی که دایی مهدی برام آورده رو خیلی دوست دارم. کپلی هم هست، توی خونه هر جامیرم با خودم می برمش.
همين طور این موشی ناقلا رو که میخواد بره بخوابه، موقع خواب میارم پیش خودم میخوابونمش. حس خواب دادنش خیلی عالیه. دستتون درد نکنه دایی حامد. وقتی باهاش کار ندارم روی گیره در کمد آويزونش می کنم. در ضمن تولد خودتون هم مبارک باشه. انشاء الله 120 سال زنده باشید و من هم تولدم رو با شما جشن بگيرم.
اين سويشرت رو هم خاله داده، خيلی بهم مياد. ممنونم خاله جون که اين رنگی برام خريدی.
عمو مهدی با اينکه به تازگی این هديه رو بهم داده بود،
ولی دوباره برام اسباب بازی فکری خريد و حسابی منو مشغول کرد. دستتون درد نکنه عمو جون.
من: ماا مان! دُ دُش تَدَم. مامان: آفرين پسرم، فتبارک الله
اسباب بازی پایین هم خیلی جالب و سرگرم کننده است، اینو آقا مجتبی برام آورده. خیلی دوستش دارم . الکی باهاش یه چیزی درست می کنم، بعد می برم به مامان نشون میدم و مامان کلی ذوق می کنه به کاردستی من. البته مامان مجتبی هم کارت هديه به من دادند. دستشون درد نکنه.
مهمون های تولد امسال هم تعدادشون زیاد نبود و خودی بودن، که زحمت کشیده بودند و هدایای بالا رو به اضافه ٢٥٠ تومان پول نقد به من دادن . دست همگی درد نکنه. البته ما گفته بودیم که فقط مهمونی معمولی داریم و تولد و کادو گیرون و از اینجور حرفا نداریم ولی باز کسی گوش نکرده بود.